رادیو صدای انقلاب 874 | قبیله عشق: مادر جان کاری میکنم که به من افتخار کنی
روحالله یک جا رفت مشغول کار شد، اما وقتی به رهبری اهانت کردند، از آنجا بیرون آمد و گفت: «نمیخواهم نان سفرهام از جایی بیاید که اعتقادی به ولایت ندارند.» برای مرتبه دوم در یک شرکت مشغول به کار شد، اما آنقدر فعالیت بسیجی داشت و برای کارهای جهادی و کمک به سیل و زلزله و... میرفت که دیگر گفتند: «غیبتهایت زیاد شده و از آنجا هم بیرون آمد، به کارگری رو آورد و کارگر فصلی شد.»...